BPM باید بیشتر به نقش محتوای شرکت توجه کند ، زیرا تأثیر قابل توجهی در نحوه سازماندهی محتوای شرکت بر کارآیی و اثربخشی فرآیندهای تجاری فقط در آینده افزایش می یابد. این یادداشت اصول مدیریت محتوای سازمانی (ECM) را ارائه می دهد و در مورد روابط متقابل بین ECM و BPM بحث می کند و به سمت مفهوم BPM آگاه محتوا می رود.
معرفی
Gantz and Reinsel (2011) تخمین زدند که حجم داده های دیجیتالی در سراسر جهان ایجاد و تکرار شده از 1. 8 Zettabytes در سال 2011 تجاوز می کند ، که این افزایش نه برابر در پنج سال است. برای تهیه نسخه پشتیبان از این میزان داده ها 57. 5 میلیارد iPad (32 گیگابایت) طول می کشد. هشتاد درصد از این حجم گسترده اطلاعات در برخی از مراحل زندگی خود به مسئولیت یک شرکت می رسد (گانتز و رینسل ، 2011). بدیهی است ، چگونگی سازماندهی یک شرکت مدیریت محتوا تأثیر عمده ای بر اثربخشی و کارآیی انواع فرآیندها از جمله زمان جستجو ، انطباق ، تجزیه و تحلیل داده ها و نوآوری های فرآیند دارد که همه اینها به در دسترس بودن و کیفیت داده های اساسی بستگی دارد.
تعدادی از رویکردهای مدیریتی بر مدیریت منابع داده ، گرفتن زوایای بی شماری و استفاده از اصطلاحات مختلف متمرکز شده اند. مثالها شامل مدیریت اسناد ، مدیریت محتوای وب و مدیریت سوابق است. اخیراً ، مدیریت محتوای اجتماعی (به عنوان مثال ، داده های ایجاد شده از طریق استفاده از رسانه های اجتماعی) (Herbst & Vom Brocke ، 2013) و Geo-Data گرفته شده از دستگاه های تلفن همراه نقش فزاینده ای داشته اند. مدیریت محتوای سازمانی (ECM) در دهه گذشته به عنوان یک رشته یکپارچه ظاهر شده است که انواع مختلفی از محتوا را در چرخه عمر خود در نظر می گیرد. با این حال ، آنچه پروژه های ECM با آن مبارزه می کنند ، باعث می شود مردم بتوانند از سیستم های ECM به طور مؤثر در محیط های کاری خود استفاده کنند. برای حمایت از پذیرش عملکردهای ECM ، از جمله عواملی مانند ساختارهای حاکمیتی و ارزشهای فرهنگی ، که طی سالهای گذشته در معرض تحقیقات فشرده قرار گرفته اند ، چشم انداز وسیع تری از عوامل سازمانی ECM مورد نیاز است (Rosemann & Vom Brocke ، 2010 در معرض تحقیقات فشرده در BPM قرار گرفته است.).
بدیهی است ، دلایل خوبی برای ایجاد یک دیدگاه یکپارچه از ECM و BPM وجود دارد ، از جمله آنها که BPM باید محتوا و مدیریت محتوا را به عنوان عاملی در عملکرد فرآیند در نظر بگیرد ، در حالی که ECM باید قابلیت های سازمانی را در نظر بگیرد ، که در BPM به خوبی درک شده است. در نهایت ، ادغام جنبه های مدیریت محتوا در BPM ، که منجر به مفهوم BPM آگاه محتوا می شود ، امیدوار کننده ترین رویکرد است. این یادداشت بر اساس روابط بین ECM و BPM بر اساس برخی از اصول ECM بحث می کند.
اصول ECM
مفاهیم مربوط به مدیریت اطلاعات سازمانی ، مانند مدیریت اسناد و مدیریت محتوا ، در ECM تعبیه شده اند (O'Callaghan & Smits ، 2005). AIIM (2011) ECM را به عنوان "استراتژی ها ، روش ها و ابزارهای مورد استفاده برای ضبط ، مدیریت ، ذخیره ، حفظ و تحویل محتوا و اسناد مربوط به فرآیندهای سازمانی تعریف می کند."اصطلاح "محتوا" نقش مهمی و در عین حال مشکل ساز در تعریف ECM دارد. این اصطلاح در اواسط دهه 1990 در رابطه با راه حل های فنی جدید ، مانند مدیریت محتوای (وب) پدیدار شد (Munkvold et al. ، 2006). با این حال ، این مسئله مشکل ساز است زیرا در تمایز اصطلاحات مرتبط مانند "داده" ، "اطلاعات" و "دانش" به سردرگمی می افزاید (به عنوان مثال ، بودین ، 2008). بدون اینکه بحث عمیقاً بحث کنم ، می توانم برخی از ویژگی های "محتوا" را از مطالعات موجود در این زمینه ترسیم کنم.
- یکی از علاقه های مربوط به حوزه مدیریت محتوا در استفاده مجدد از محتوا نسبت به کانال های مختلف ارتباطی ، همچنین به عنوان تمایز بین ظروف محتوا و محتوا گفته می شود (بودین ، 2008 ؛ Tyrväinen و همکاران ، 2006). مفاهیمی مانند انتشارات تک منبع ، این ایده را نشان می دهد ، جایی که مفهوم ترکیب (و تجزیه) دارایی های اطلاعاتی مانند اسناد بندهای و جملات (راکلی ، کوستور ، و منینگ ، 2003) از طریق دیجیتالی شدن و مدیریت داده های متا امکان پذیر است (O`Callaghan & Smits ، 2005).
- ECM اغلب به عنوان مدیریت دارایی های اطلاعاتی بدون ساختار (O'Callaghan & Smits ، 2005 ، p. 1 ، AIIM 2011) گفته می شود ، و دلالت بر این دارد که اطلاعات بدون ساختار از طریق اصطلاح "محتوا" ارائه می شود. با این حال ، اصطلاح "اطلاعات بدون ساختار" خود مشکل ساز است زیرا اسناد دارای ساختار هستند. با این وجود ، به نظر می رسد اجماع برای مراجعه به محتوا به عنوان دارایی های اطلاعاتی در خارج از پایگاه داده های معمولی که داده ها را در ردیف ها و ستون ها ذخیره می کنند ، مانند سیستم های ERP وجود دارد. نمونه هایی از چنین دارایی های اطلاعاتی عبارتند از: مواد بازاریابی ، گزارش های پروژه ، پرونده های ارائه ، تصاویر ، نامه های الکترونیکی و پرونده های صوتی و تصویری (Simons & Vom Brocke ، 2013).
- تمرکز گسترده ای از شرکت در مدیریت دارایی های اطلاعاتی با ایجاد ECM به عنوان یک رویکرد یکپارچه پدید آمده است (Munkvold et al. 2006). بنابراین ، "محتوا" به بسیاری از انواع دارایی های اطلاعاتی اشاره دارد ، و مدیریت محتوا باید روی یک دیدگاه یکپارچه از دارایی های اطلاعاتی ساختاری و بدون ساختار متمرکز شود و در نهایت منجر به مدیریت یکپارچه دارایی های اطلاعات دیجیتال شود. درعوض ، این ارتباط تجاری دارایی های اطلاعاتی است که مورد علاقه اصلی است و به دنبال آن ملاحظاتی در مورد قالب های آنها (Vom Brocke et al. ، 2011).
برخلاف مفاهیم مرتبط مانند مدیریت اسناد و مدیریت سوابق که در مراحل خاصی از چرخه عمر محتوا متمرکز است ، ECM دید کاملی از کل چرخه زندگی دارایی های اطلاعاتی که مربوط به یک سازمان هستند ، می گیرد (Munkvold et al. ، 2006). در یک سطح بسیار اساسی ، چهار مرحله از چرخه عمر محتوا متمایز شده است (سیمونز و وم بروک ، 2013): ایجاد و ضبط ، ذخیره و بازیابی ، ویرایش و بررسی و حفظ و حذف.
مراحل چرخه حیات محتوا فعالیتهای فرآیند مربوط به محتوا را شرح می دهد (Vom Brocke و همکاران ، 2011). به عنوان مثال ، محتوا اغلب به عنوان ورودی برای فرآیندها عمل می کند و از طریق یک فرآیند تبدیل می شود یا نتیجه یک فرآیند است. این فعالیت های مرتبط با محتوا در فرآیندها معمولاً از طریق یک یا چند مرحله از مراحل چرخه چرخه محتوا منعکس می شوند ، بنابراین آنها رابط بین BPM و ECM هستند.
نرم افزار ECM یک فعال کننده مهم یک سیستم جامع مدیریت محتوای گسترده سازمانی است که از طراحی فرآیندهای جدید و پیشرفته در کل چرخه زندگی محتوا پشتیبانی می کند. نرم افزار ECM می تواند از هر یک از مجموعه های ECM منفرد تشکیل شود که عملکردهای مختلفی را برای مدیریت محتوا یا ترکیبی از برنامه های IT ارائه می دهد که در کنار هم پایه و اساس مدیریت محتوای شرکت را فراهم می کنند. طبق گفته گارتنر (2012) ، مؤلفه های اصلی سوئیت های ECM عبارتند از:
- مدیریت اسناد: چک/چک ، کنترل نسخه ، امنیت و خدمات کتابخانه ای برای اسناد تجاری
- پردازش تصویر: ضبط ، تبدیل و مدیریت تصاویر اسناد کاغذی
- مدیریت گردش کار: مسیریابی محتوا ، اختصاص وظایف کاری و حالتها و ایجاد مسیرهای حسابرسی
- مدیریت سوابق: حفظ طولانی مدت محتوا از طریق اتوماسیون و سیاست ها برای اطمینان از انطباق قانونی ، نظارتی و صنعت
- مدیریت محتوای وب: مدیریت و کنترل محتوا در وب سایت ها بر اساس یک مخزن اصلی ، از جمله قالب بندی ، گردش کار و مدیریت تغییر و توابع استقرار محتوا
- مدیریت محتوای اجتماعی: به اشتراک گذاری اسناد ، همکاری و مدیریت دانش از طریق وبلاگ ها ، ویکی ها و غیره
- مؤلفه های گسترده: مدیریت دارایی دیجیتال ، ترکیب اسناد ، فرم های الکترونیکی ، جستجو ، محتوا و تجزیه و تحلیل ، بایگانی ایمیل و اطلاعات ، مدیریت ایمیل و ادغام برنامه های بسته بندی شده
تحقیق و عمل در مورد محرک های سازمانی ECM ، موضوعات و اهداف که باعث می شود سازمان ها به ابتکارات ECM مشارکت کنند ، تحقیق کرده اند. بسیاری از این موضوعات ، درایورها و اهداف نیز دارای دیدگاه فرآیند هستند. به عنوان مثال ، Vom Brocke و همکاران.(2011) گزارش در مورد درایورهای ECM که مربوط به چرخه حیات محتوا است ، مانند بهبود کیفیت اطلاعات یا فرآیندهای مبتنی بر کاغذ و اجرای روشهای بررسی کارآمد. به طور مشابه ، Munkvold و همکاران.(2006) موضوعات سازمانی را در زمینه ECM توصیف می کند (بسیاری از آنها به عملکرد فرآیند متصل هستند) ، مانند موضوعات مربوط به روال های مربوط به همکاری الکترونیکی در فرایندهای تجاری و آگاهی از روالهای مربوطه در بین تولید کنندگان محتوا. سرانجام ، Päivärinta و Munkvold (2005) به کار و فرآیندهای دانش کارآمد ، مؤثر و انعطاف پذیر به عنوان یکی از اهداف و تأثیرات ECM که از طریق تجزیه و تحلیل روایات موردی گرا از پروژه ها و پیاده سازی های ECM شناسایی شده اند ، اشاره می کنند.
این مثالها نشان می دهد که بسیاری از فعالیت ها در زمینه ECM با فرایندهای تجاری ارتباط نزدیکی دارند و سازمان ها ECM را برای بهبود فرآیندهای خود با بهبود نحوه برخورد با محتوا در طول چرخه زندگی خود اتخاذ می کنند. به همین دلیل ما باید در مورد روابط بین ECM و BPM بیشتر بررسی کنیم.
روابط متقابل بین ECM و BPM
برخی استدلال می کنند که محتوا و فرآیند به طور طبیعی در هم تنیده هستند زیرا فرآیندها بر روی محتوا ساخته شده، ایجاد و مدیریت می کنند. نظریه سیستمها دو پدیده را متمایز میکند: «حالتها» که با محتوا مشخص میشوند و «گذر حالت» که با فرآیندها مشخص میشوند. بنابراین، محتوا و فرآیندها آنچه را که باید در طراحی و مدیریت یک سیستم پویا در نظر گرفته شود، پوشش می دهد.
در ECM فرآیندها از همان ابتدا به عنوان یک عنصر مهم ECM در نظر گرفته شده است، به عنوان مثال در چارچوب تحقیقات ECM Tyrväinen و همکاران (2006) که مفهوم سازی اولیه ECM را ارائه می دهد (شکل x).
شکل 1: چارچوب تحقیقات ECM (ر. ک. Tyrväinen et al., 2006, p. 628)
چارچوب Tyrväinen و همکاران (2006) چهار دیدگاه ECM را شناسایی میکند، از جمله دیدگاه فرآیند، دیدگاه محتوا، دیدگاه فناوری و دیدگاه سازمانی. این دیدگاه ها باید با توجه به زمینه سازمانی همسو شوند (Tyrväinen et al., 2006).
- دیدگاه محتوا: ایجاد، شناسایی و سازماندهی محتوا در دیدگاه محتوا به آن اشاره می شود.
- دیدگاه فناوری: سختافزار، نرمافزار و استانداردهایی که از مدیریت محتوا پشتیبانی میکنند، در دیدگاه فناوری مورد توجه قرار میگیرند.
- چشم انداز فرآیند: فرآیندهای توسعه که شامل توسعه، پیاده سازی و نگهداری سیستم های ECM و استقرار فرآیندها می شود، از جمله اجرای فعالیت های چرخه حیات محتوا مانند ایجاد، ضبط یا ویرایش محتوا، بخشی از دیدگاه فرآیند است.
- چشم انداز سازمانی: زمینه اقتصادی ECM، مانند جنبه های اجتماعی، تجاری و قانونی آن، دیدگاه سازمانی است. دیدگاه سازمانی اغلب ارتباط نزدیکی با دیدگاه فرآیند دارد زیرا شامل ارزیابی راه حل ها از دیدگاه سازمانی است.
محتوا هم ویرایش می شود و هم توسط فرآیندها استفاده می شود و مدیریت گردش کار راه حل های نرم افزاری نیز جزء مهمی در ECM در نظر گرفته می شود (گارتنر، 2012). با این حال، تا کنون در نظر گرفتن فرآیندها در سطح فنی باقی مانده است و ابعاد سازمانی مانند حکمرانی، مهارتها و فرهنگ را که بر اساس تحقیقات BPM تسهیلکنندههای مهم طراحی فرآیند (دوباره) هستند، پوشش نداده است.
به همین ترتیب BPM دادهها را از ابتدای این رشته در نظر گرفته است و انواع نمایش دادهها، مانند دادههای دیجیتال یا کاغذی، از جمله محرکهای اساسی بهبود فرآیند از روزهای اولیه بودهاند. اهمیت داده (و همچنین اطلاعات و محتوا به ترتیب) از آنجایی که توانایی مدیریت اطلاعات دیجیتال به عنوان یک محرک کلیدی عملکرد فرآیند تکامل یافته است و فناوری نوآورانه پردازش اطلاعات، مانند پایگاه های داده درون حافظه، امکانات جدیدی را برای BPM ارائه می دهد، افزایش یافته است.، مانند تجزیه و تحلیل داده های بزرگ و کنترل فرآیند در زمان واقعی.
تأثیر احتمالی ECM بر عملکرد فرآیند نیز توسط ریمرز (2002) نشان داده شده است.
شکل 2: تأثیر ECM بر عملکرد فرآیند (ر. ک. Reimers 2002، ص 17)
ریمرز (2002) سه مرحله از استقرار ECMS را متمایز می کند، نحوه تأثیرگذاری آنها بر فرآیندهای تجاری و اینکه چگونه تأثیر ECM بر فرآیندهای تجاری ارزش تجاری ایجاد می کند.
- مرحله اول به فرآیندهای تجاری اشاره دارد که حول مدیریت کالاهای اطلاعات فیزیکی ساخته شده اند. یک مثال معمولی فرآیندهای تجاری است که بر اوراق و اسناد متکی هستند، مانند فرم های کاغذی که باید چاپ و امضا شوند، اسنادی که باید برای بررسی به افراد دیگر ارسال شوند و غیره.
- مرحله دوم استقرار به همان فرآیندها اشاره دارد که اطلاعات به صورت الکترونیکی انجام می شود ، مانند فرم کاغذی که می تواند به صورت الکترونیکی پر شود ، یک فرآیند بررسی انجام شده به صورت الکترونیکی و غیره. تغییر از رسیدگی به اطلاعات از نظر جسمی به رسیدگی الکترونیکی منجر به کاهش هزینه ها می شود زیرا باعث کاهش میزان مدیریت اطلاعات فیزیکی و زمان و مواد مورد نیاز می شود.
- در مرحله نهایی استقرار ECMS فرایندی است که به منظور بهره برداری از پتانسیل کامل مدیریت اطلاعات الکترونیکی تصفیه و ساده می شوند. نمونه ای از چنین فرآیند تصفیه شده و ساده ، گردش کار خودکار است که به طور خودکار اطلاعات را به طور خودکار ارائه می دهد و کنترل می کند.
با توجه به فرایندهایی که از طریق عملکرد ECMS نوآوری می شوند ، ممکن است مرحله چهارم اضافه شود. به عنوان مثال ، فرآیندهای فروش می توانند از طریق در دسترس بودن داده های زمان واقعی در مورد نیازهای مشتری و در دسترس بودن سهام و همچنین GEO-Data و شبکه های اجتماعی نوآوری شوند (به عنوان مثال مثالهای مورد بحث در Bptrends در Vom Brocke 2013 را ببینید).
در نتیجه هر مرحله استقرار ECM ، سازمان ها به دلیل بهبود فرایندهای تجاری رقابتی تر می شوند. اگر ادغام بین فرآیندهای تجاری و محتوا از بین نرود ، سازمان ها به دلیل چنین مشکلات مدیریت محتوا ممکن است ناکارآمدی قابل توجهی را تجربه کنند (Jedd ، 2008) به عنوان محتوایی که در صورت نیاز یا استفاده از نسخه منسوخ و/یا متناقض از محتوا یافت نمی شود. علاوه بر ناکارآمدی ، مسائل مربوط به انطباق مربوط به محتوا می تواند بر سازمان ها تأثیر منفی بگذارد (گرینباوم ، 2005 ، ص 2).
BPM آگاه محتوا
تجربه با اجرای ECM نشان داده است که علاوه بر جنبه های فنی مربوط به سیستم های ECM ، برخی از اقدامات سازمانی باید برای پشتیبانی از پذیرش ECM در عمل اجرا شوند (Munvold et al. ، 2006 ؛ Scott et al. ، 2004 ؛ Smith & McKeen، 2003). به جای ساختن ساختارهای سازمانی جداگانه برای BPM و ECM ، سازمان ها باید ملاحظات ECM را در برنامه های BPM ادغام کنند. در راستای مشارکتهای قبلی ، مانند BPM آگاهانه خلاقیت ، BPM آگاهانه ، BPM آگاهانه و BPM آگاه از پایداری (به بحث در Recker ، 2011 مراجعه کنید) ، ادغام ECM در BPM می تواند به عنوان محتوا آگاه باشدBPM ، اصطلاحی که نقره (2005) از آن استفاده کرد.
شکل 3: چارچوب BPM آگاه محتوا
در ادامه ، من این ایده را بر اساس شش عنصر اصلی BPM توصیف می کنم (Rosemann & Vom Brocke ، 2010) حاصل از مدل بلوغ BPM Rosemann/de Bruin (De Bruin 2009).
- تراز استراتژیک: بررسی مدیریت محتوای سازمان به سرعت منجر به مقادیر زیادی از دارایی های اطلاعاتی می شود که به طور بالقوه مربوط به ECM هستند ، بنابراین سازمانها باید بتوانند ارتباط استراتژیک دارایی های مختلف محتوای خود را ارزیابی کنند. مانند چارچوب های فرآیند ، چارچوب های محتوا در هدایت ابتکارات مدیریت محتوا مفید هستند. در این راستا ، ادغام هر دو فرآیند و چارچوب های محتوا توصیه می شود ، به ویژه هنگامی که چارچوب های فرآیند در حال حاضر وجود دارند ، زیرا می توان از آنها به عنوان نقطه شروع برای شناسایی و ارزیابی محتوای شرکت استفاده کرد.
- حاکمیت: مالکیت محتوای روشن در زنده ماندن ECM در سازمان ها مهم است. با توجه به رابطه بین محتوا و فرآیند ، مالکیت محتوا می تواند با توجه به دارایی های محتوا که در فرآیندهای آنها غالب هستند ، به صاحبان پردازش اختصاص یابد. همچنین ممکن است به مدیران فرآیند مسئولیت اشیاء محتوا که برای فرآیندهای آنها اساسی هستند ، اختصاص یابد. کارشناسان فرآیند باید دانش خود را در مورد دانش خود در مورد ECM ، مانند مدل سازی محتوا ، نرم افزار ECM و طرح ها و شیوه های طراحی مجدد مرتبط با محتوا ، درج کنند. برای گزارش مکانیسم های حاکمیتی مربوط به BPM ، به عنوان مثال ، اسپانی (2010) را ببینید.
- مواد و روش ها: به منظور تجزیه و تحلیل وضعیت محتوای سازمان ، رویکردهای مدل سازی محتوا مورد نیاز است که توضیحات و ارتباط محتوای شرکت را تسهیل می کند. از طریق مدل سازی محتوا ، دانه بندی و ساختار محتوا را می توان شناسایی کرد که به تعیین فرایندی که منجر به محصول اطلاعات می شود کمک می کند. چنین رویکردهای مدل سازی محتوا توسط راکلی و همکاران شرح داده شده است.(2012) و سیمونز و همکاران.(2013) ، به عنوان مثال. سپس از مدل های محتوای جامع می توان برای تعیین چگونگی استفاده از محتوا در سازمان ، تسهیل یک ممیزی جامع محتوا ، به عنوان راکلی و همکاران استفاده کرد.(2012) پیشنهاد می کند. در هنگام توصیف و تجزیه و تحلیل وضعیت محتوای یک سازمان ، سازمان ها می توانند با ادغام این رویکرد با روش هایی که قبلاً در تجزیه و تحلیل فرآیند و ممیزی فرآیند ایجاد شده اند ، هم افزایی را افزایش دهند. به عنوان مثال ، ارزیابی نقاط قوت و ضعف مدیریت محتوا در یک منطقه فرآیند ممکن است بخشی جدایی ناپذیر از حسابرسی فرآیند باشد که در حال حاضر در یک سازمان وجود دارد.
- فناوری اطلاعات: تخصیص فناوری معاصر عامل مهمی در موفقیت ECM است (Böhn ، 2013) ، اما عمل نشان می دهد که فقط چند سازمان در واقع یک مجموعه ECM واحد را اتخاذ می کنند که شامل کلیه کارکردهای مربوط به ECM است. با توجه به تمرکز گسترده شرکت ECM ، سیستم های مختلفی که به ECM کمک می کنند ، مانند سیستم های ERP ، ابزارهای همکاری ، نرم افزار بایگانی و نرم افزار ارتباطی ، معمولاً وجود دارند. به جای انتخاب یک مجموعه نرم افزار ECM ، شرکت ها باید سیستم های موجود را که در فرآیندهای تجاری استفاده می کنند ، از نظر میزان کمک به ECM تجزیه و تحلیل کنند.
- مردم: توسعه شیوه های ECM در نهایت مربوط به تغییر رفتار مستقر افرادی است که در محل کار خود از فناوری خاصی استفاده می کنند. در همین راستا ، انگیزه ها و توانایی های مردم نقش مهمی در موفقیت ابتکارات ECM دارند. مزایای سیستم های نرم افزاری معاصر ECM اغلب فراتر از تخیل و تجربه کاربران است ، بنابراین توسعه مهارت دقیق لازم است. به عنوان مثال ، کارکنان باید یاد بگیرند که می توانند به نتایج جستجو و قابلیت های نسخه ای اعتماد کنند تا همچنان به حفظ نسخه های جداگانه پرونده ها ادامه ندهند. از آنجا که کاربران از نظر سیستم فکر نمی کنند بلکه از نظر محیط کاری خود ، مفید است که موضوعات مرتبط را در برنامه های مربوط به شیوه های کار مدرن که ممکن است قبلاً در معرض آموزش BPM قرار بگیرند ، نه برای برنامه ریزی آموزش ویژه ECM ، مفید است.
- فرهنگ: اختصاص ECM همچنین به ارزشهای سازمانی نیاز دارد-از جمله باز بودن در به اشتراک گذاری محتوا و اجرای آن به گونه ای که از همکاران سود می برد-که از اهداف ECM پشتیبانی می کند. تحقیقات اخیر ارزش هایی مانند نظم و انضباط ، شفافیت ، سیستم سازی ، اعتماد و مسئولیت را به عنوان ارزشهای مهم در حمایت از ابتکارات ECM شناسایی کرده است (Schmiedel & Vom Brocke ، 2013). به طور مشابه ، ارزشهای فرهنگی خاص مشخص شده است که به یک سازمان توصیه می شود به منظور پشتیبانی از اهداف BPM توسعه یابد (اشمیتل و همکاران ، 2013). در حسابداری برای نقش محتوا ، برنامه هایی که ارزش های فرهنگی را در پشتیبانی از BPM توسعه می دهند نیز ممکن است مقادیر ویژه ECM را در نظر بگیرند.
با ادغام ECM در ابتکارات BPM به دنبال مفهوم BPM آگاه محتوا ، هر دو هدف ECM و BPM را می توان برآورده کرد. BPM می تواند نقش عمده ای از محتوا (و مدیریت محتوا) را بر عملکرد فرآیند تجارت بازی کند. ECM ، به نوبه خود ، می تواند از BPM به عنوان یک رشته مدیریت یکپارچه ، همچنین با استفاده مجدد از ساختارهای مرتبط ، که برای مدیریت مؤثر فرآیند در سازمان های امروز وجود دارد ، بهره مند شود.
جمع بندی - درسهایی که آموخته اند
بدیهی است ، مدیریت محتوا باید بیشتر در ابتکارات BPM ادغام شود. مدیریت محتوا یک محرک مهم عملکرد فرآیند است و با توجه به حجم فزاینده ، واریانس و سرعت محتوای مورد بحث در بحث Big Data ، می توان انتظار داشت که اهمیت ECM در BPM ادامه یابد. BPM آگاه محتوا نویدبخش افزایش هم افزایی بین ECM و BPM است ، شش عنصر اصلی BPM یک قاب مناسب برای ساختار و برنامه ریزی مطابق ابتکارات فراهم می کند. این امر برای تقویت کار در زمینه مدیریت محتوا در تحقیقات و عمل BPM بسیار مفید خواهد بود.