ما دائماً سیگنال می کنیم. در هر دقیقه از روز ، ما سیگنالهایی را به دیگران می فرستیم تا بیان کنیم که ما افراد باهوش ، موفق ، جذاب ، سالم ، تنظیم شده با طعم بی عیب و نقص هستیم. ما به کارفرمایان ، همکاران ، شرکا ، دوستان ، خانواده ، غریبه ها در خیابان - درست در مورد همه. معمولاً ، ما فقط نمی توانیم به مردم بگوییم که کیفیت مثبت خاصی داریم. صحبت ارزان است و بیشتر مردم دلیلی برای باور ما ندارند. ما فقط وقتی که سهام کم است ، به ادعاهای ساده متکی هستیم. به علاوه ، چیزهای کمی جذاب تر از لاف زدن وجود دارد. بنابراین به جای اینکه به دیگران بگوییم ما کی هستیم و چقدر عالی هستیم ، از سیگنال ها استفاده می کنیم.
سیگنالینگ منطقه ای است که شما در آن زندگی می کنید و ماشین رانندگی می کنید. این چگونه قهوه خود را می گیرید و آیا الکل می نوشید یا نه. این کفش هایی است که شما می پوشید ، روزنامه هایی که می خوانید ، چگونه شبهای جمعه خود را می گذرانید. مردم برده سیگنالینگ نیستند. ما ترجیحات خودمان را داریم. اما ما دائماً با تصور ما می خواهیم محدود شویم. ما انتخاب می کنیم که نشانگر آنچه می خواهیم منتقل کنیم.
سیگنالینگ عمل انتقال اطلاعات در مورد خودمان به مردم به گونه ای است که برای ما پرهزینه است و بنابراین قابل باور است. بدون هزینه مرتبط با ارسال سیگنال ، ما نمی توانیم به اطلاعات ارسال شده اعتماد کنیم. به عنوان مثال ، اگر به راحتی می توان سیگنال داد که ما شگفت انگیز هستیم بدون اینکه واقعاً شگفت انگیز باشیم ، آنگاه سیگنال نسبتاً بی ارزش خواهد بود و هیچ کس به آن توجه نمی کند. بنابراین ، سیگنال های مؤثر وقت و انرژی زیادی را به خود اختصاص می دهند ، اما به عنوان وسیله ارتباطی ضروری هستند زیرا اطلاعاتی که آنها منتقل می کنند قابل اعتماد است.
سیگنالینگ آن بخش اساسی از نحوه عملکرد ما است که عدم تشخیص آن به این معنی است که ما یک لایه اضافی از جزئیات را در جهان از دست می دهیم. این رفتارهای بسیاری را توضیح می دهد که ممکن است غیر منطقی به نظر برسد - مانند این که چرا ما برای حلقه های عروسی هزینه زیادی می پردازیم ، چرا دفاتر باز در بهره وری دخالت می کنند ، چرا باهوش ترین افراد آشفته ترین دست نویس را دارند و چرا هدیه دادن حتی اگر هدر دادن وقت و هزینه باشد ، ارزشمند استواد
با درک سیگنالینگ ، ما می توانیم در انتقال کارآمد اطلاعاتی که می خواهیم دیگران از آن استفاده کنند ، بهتر شویم. ما می توانیم ارزیابی کنیم که آیا آنچه ما سیگنال می کنیم واقعاً ارزش این تلاش را دارد. ما می توانیم یاد بگیریم که آنچه را که دیگران به ما نشان می دهند بهتر تشخیص دهیم - و اگر این واقعی باشد یا فقط یک نمایش باشد. در این پست ، ما به منشأ سیگنالینگ ، نحوه کار آن ، برخی از روش های مختلف ما از آن و موقعیت هایی که در آن کار نمی کند ، خواهیم پرداخت.
نمونه هایی از سیگنالینگ
"امروز ، بسته به هنجارها و شرایط گروهی ، وضعیت را می توان از عواملی به اندازه دستاوردهای دانشگاهی ، مهارت های شخص به عنوان یک شکارچی لاک پشت دریایی و حتی توانایی نوشیدن آبجو زیادی بدست آورد."- کتابچه راهنمای روانشناسی مصرف کننده کمبریج
بیایید نگاهی به برخی از موارد مشترک سیگنالینگ که ممکن است در زندگی روزمره خود ببینید.
تبلیغات با سیگنال ها بسیار زیاد است. بیشتر تبلیغات در مورد حمایت از خصوصیات مثبت یک محصول یا خدمات نیست. آنها حتی ممکن است به هیچ وجه از آنها یاد نکنند. درعوض ، ADS نشان می دهد نوع افرادی که یک محصول برای آن در نظر گرفته شده است - با ارسال این پیام که خرید آن به سیگنال هویت آنها کمک می کند. تفاوت زیادی بین یک تجارت نوار شکلات وجود دارد که نشان می دهد دسته ای از دانشجویان دانشگاهی که در ساحل مهمانی می شوند و یکی از آنها نشان می دهد که یک پدر و مادر شاغل هنگام استراحت بچه هایشان استراحت می کنند. هنگامی که ما در یک مغازه ایستاده ایم یا یک وب سایت را مرور می کنیم که تصمیم می گیرد شامپو یا قهوه را خریداری کند ، آن سیگنال های تبلیغاتی بر تصمیمات ما تأثیر می گذارند. ما به محصولاتی که نشانگر آنها برای افرادی مانند ما هستند ، جلب شده است و به نوبه خود ، هویت ما را نشان می دهد.
نظریه دیگر نشان می دهد که شرکت ها از تبلیغات گران قیمت برای نشان دادن اعتماد به نفس در محصول خود استفاده می کنند. لوله کش محلی شما قصد خرید یک تبلیغ Superbowl را ندارد زیرا آنها (به درستی) معتقد نیستند که خدمات آنها می تواند پول کافی برای توجیه آن کسب کند. شرکتی که میلیون ها نفر را برای یک کمپین خرج می کند ، به وضوح فکر می کند که محصول آنها به اندازه کافی خوب است تا ارزش آن را داشته باشد. وقتی یک تبلیغات پرهزینه را تماشا می کنیم ، این اعتماد به نفس را انتخاب می کنیم و فرض می کنیم که به دنبال یک محصول با کیفیت بالا هستیم. در اصول اقتصاد ، جلد 1 ، گرگوری مانکیو می نویسد: "در تئوری سیگنالینگ تبلیغات ، خود تبلیغات حاوی اطلاعات واقعی نیست ، اما شرکت با تمایل به خرج کردن پول برای تبلیغات ، کیفیت محصول خود را به مصرف کنندگان نشان می دهد ... یک عملنه به دلیل فواید ذاتی آن ، بلکه به این دلیل است که تمایل به انجام این عمل ، اطلاعات خصوصی را به کسی که مشاهده می کند منتقل می کند. "
جامعه شناسان گاهی اوقات به تئوری ویندوز شکسته مراجعه می کنند ، که بیان می کند که اثرات قابل مشاهده جرم سطح پایین ، در صورت عدم کنترل ، سیگنالی را ارسال می کند که جنایات بدتر قابل قبول است. مثال کلاسیک محله ای است که یک ساختمان خالی دارای یک پنجره شکسته است. اگر کسی آن را تعمیر نکند ، نشان می دهد که هیچ کس به وضعیت محله توجه نمی کند. سپس وندال ها ممکن است چند پنجره دیگر یا گرافیتی ساختمان را بشکنند. ممکن است مردم شروع به چمباتمه زدن در آن کنند. همه چیز تشدید می شود و قبل از اینکه کسی آن را بداند ، کل محله به سمت پایین رفته است. همانطور که یک گفته قدیمی می رود ، اگر اجازه دهید یک شتر بینی خود را به داخل چادر بکشد ، با تمام شتر که در آنجا می خوابید به پایان می رسد. اگر به عنوان سیگنال عمل کنند ، اقدامات کوچک سهل انگاری قابل توجه است.
دیگو گامبیتا و هدر همیل در Streetwise می نویسند: چگونه رانندگان تاکسی اعتماد به نفس مشتریان را ایجاد می کنند که رانندگان تاکسی حرفه ای یاد می گیرند از راه های بی شماری استفاده کنند که مشتریان آینده نگر نشان می دهند که از آنها ایمن هستند. همه ما بارها در مورد خطرات ورود به ماشین غریبه شنیده ایم. اما فراموش می شود که خطر هر دو راه پیش می رود. اجازه دادن به یک غریبه وارد ماشین شما نیز خطر فوق العاده ای است. حتی در عصر برنامه هایی مانند Uber ، رانندگان اغلب اطلاعات بسیار کمتری در مورد مسافران نسبت به مسافران در مورد راننده دارند. رانندگان سنتی که مسافران را از گوشه و کنار خیابان یا تماس های تلفنی جمع می کنند ، دانش پس زمینه کمتری دارند.
بنابراین توانایی خواندن سیگنال ها واقعاً یک ماده زندگی یا مرگ برای رانندگان تاکسی است. گامبیتا و همیل می نویسند ، "به عنوان مثال ، رانندگان زرنگ مسافر را فقط در گوشه های روشن و روشن انتخاب می کنند ، نه در کوچه های تاریک و مسافران زرنگ و دانا اگر بخواهند انتخاب شوند ، به مکان های امن می روند."مسافران ناامن می توانند و این رفتار را تقلید کنند ، اما خطر بیشتری را برای دیدن آنها یا گرفتار شدن در دوربین مدار بسته به تاکسی به همراه دارد. نویسندگان ادامه می دهند که "وقتی از آنها سؤال می شود ، رانندگان اغلب می گویند ارزیابی خود از اعتماد به نفس مشتریان توسط" احساسات روده "یا" حس ششم "هدایت می شود. انتظار ما این است که یک منطق زیربنای این احساسات باشد و این شامل چندین شناختی استمراحل ، از جمله کاربرد بصری تئوری سیگنالینگ. "اگر حرفه شما شامل هرگونه تعامل مستقیم با مشتریان است ، احتمالاً شما آگاهی بصری از سیگنال ها دارید که نشان می دهد آیا می توانید به آنها اعتماد کنید یا نه.
با افرادی که به مدت طولانی به آنها نزدیک نیستیم یا نمی دانیم ، معمولاً با نادیده گرفتن هرگونه نقص یا کاستی و مودب بودن ، تمایل به همراهی را نشان می دهیم. روانپزشک اسکات الكساندر خاطرنشان می كند كه ما اغلب با انجام برعكس ، قدرت یك رابطه مستقر را خنثی می كنیم. با دوستان نزدیک یا شرکای بلند مدت ، برای ما معمول است که شوخی های دوستانه در مورد نقص ها انجام دهیم ، یا از توهین آزاد استفاده کنیم. ما شخص دیگر را به اندازه کافی می شناسیم که این کار را به شکلی انجام دهد که معمولاً باعث تخلف واقعی نمی شود. ما نیازی به محبت نداریم ، زیرا قبلاً تأسیس شده است. آنها اطلاعات قبلی به اندازه کافی در مورد ما دارند.
سیگنالینگ صادقانه و نامحسوس
"این شگفت آور است که توهم چقدر کامل است که زیبایی خوبی است."- لئو تولستوی ، سوناتا کروتزر
ما از سیگنال ها استفاده می کنیم زیرا آنها پرهزینه هستند و بنابراین باورپذیر تر از اطلاعات ساده هستند. اما این بدان معنا نیست که همه سیگنال ها "درست" هستند - آنها می توانند به عنوان صادقانه یا نامناسب طبقه بندی شوند. یک سیگنال صادقانه به این معنی است که سیگنال دهنده صفتی را که ادعا می کند ، دارد. یک نامشخص به این معنی است که آنها این کار را نمی کنند. اگر یک سیگنال به راحتی جعلی باشد ، ارزش صفتی را که تبلیغ می کند تخریب می کند. تصویری از شخصی که در یک ماشین فانتزی استفاده می شود برای سیگنال ثروت استفاده می شود. اکنون که همه ما شنیده ایم که افرادی که ماشین های گران قیمت را برای یک عکس OP استخدام می کنند ، بدون سیگنال های دیگر که نشان می دهد آنها را دارند ، براق به نظر می رسد.
تجربه جعلی ، اگر غیرممکن نباشد ، بسیار سخت است. به عنوان مثال ، شما می توانید در مورد رفتن به دانشکده پزشکی دروغ بگویید ، اما یک روز در ER یا جراحی شما را به عنوان کلاهبرداری نشان می دهد. اگر این امکان وجود داشته باشد که در مورد تجربه خود فریبنده باشید بدون اینکه کسی متوجه شود ، همه این کار را همیشه انجام می دادند. در کل ، سیگنالهایی که به راحتی جعلی هستند به زودی از بین می روند.
تقابل
"استفاده مؤثر از پیش بینی ، نیاز به ظرافت دارد. از همه مهمتر ، پیشخوان باید هوای مستقل از عرفان را در اختیار داشته باشد. "- تایلر کاون ، اقتصاددان درونی خود را کشف کنید
یک چند میلیاردر به طور اتفاقی اعتراف می کند که هر روز برای صبحانه در مک دونالد غذا می خورد. یک مدیرعامل قدرتمند در دفتر با شلوار جین و یک کاپوت ظاهر می شود. یک مادر طبقه متوسط فرزند خود را با یک پیراهن لباس خواب با موهای بی پروا به مدرسه می فرستد. یک نویسنده پرفروش نیویورک تایمز می گوید: "اوه ، من کتاب می نویسم" ، وقتی از آنها پرسیده می شود که در یک مهمانی شام چه کاری انجام می دهند. یک سوپر یک تصویر صریح و بدون آرایش یا فیلترها را بصورت آنلاین ارسال می کند.
اینها همه نمونه هایی از پیش بینی کننده است. عمل سیگنالینگ چیزی با عدم سیگنال آن چیز. یک مدیرعامل با لباس شلوار جین نیازی به حضور در کت و شلوار ندارد. وضعیت آنها قبلاً اطمینان داده شده است و نیازی به لباس پوشیدن به گونه ای نیست که کارمندان را به احترام به آنها تشویق کند. والدین خوب نیازی به نبرد ندارند تا فرزندان خود را در مدرسه هوشمندانه به نظر برسند ، زیرا برخلاف والدین ثروتمند کمتر ، آنها به اندازه بی کفایت نگران نیستند. ما هنگامی که می توانیم تلاش لازم برای سیگنال را انجام ندهیم ، مخالف هستیم.
برای ارائه چند نمونه دیگر از هنر استراتژی توسط Avinash K. Dixit ، افراد تحصیل کرده اغلب ظریف ترین دست نویس را دارند و باهوش ترین دانش آموزان گاهی اوقات مایل به بالا بردن دست و پاسخ به سؤالات در کلاس نیستند. کسانی که در اعتبار خود امن هستند ، احساس کمی دارند که از خود در برابر ضعف های جزئی دفاع کنند. با استعدادترین افراد ممکن است نیازی به اعتبار رسمی برای تحت تأثیر قرار دادن کارفرمایان نداشته باشند.
این بدان معنا نیست که پیش بینی کردن ذاتاً نادرست یا عمدی است. این در واقع سیگنالینگ صادقانه است. شخصی که با تلاش برای نشان دادن اطلاعات خود ، اطلاعات خود را نشان می دهد ، واقعاً ممکن است فروتن و بی علاقه در احساس دیگران ناکافی باشد. یک فرد بسیار ثروتمند ممکن است از نشان دادن ثروت خود برای امنیت خود خودداری کند و سعی کند از سایر افراد از آنها پول بخواهد. یک مشاور مورد نظر ممکن است سعی کند با تماس سخت باشد زیرا آنها در حال حاضر کار بیشتری نسبت به آنچه که می توانند انجام دهند و نمی خواهند از دردسر رد کردن بیشتر استفاده کنند. اما به طور کلی ، این اصطلاح به فقدان عمدی سیگنالینگ اشاره دارد. تشخیص آن از فروتنی واقعی دشوار است.
جوهر پیش بینی این است که کسانی که این کار را انجام می دهند ، نیازی به سیگنال ندارند. ارزش پیش بینی این است که زمان ، انرژی و منابع را آزاد می کند. سیگنالینگ به درستی یک فرآیند بی پایان و فرسوده است که در آن یک لغزش می تواند تلاش های قبلی را خنثی کند. Countistignaling گزینه ساده تر است زیرا تلاش فعال را شامل نمی شود. ما به احتمال زیاد وقتی یک ویژگی معین برای هر ناظر آشکار باشد ، ما به احتمال زیاد متضاد خواهیم بود. ممکن است شخصی که به یک منطقه گران قیمت حرکت می کند ، نیازی به نشان دادن ثروت به همسایگان خود نداشته باشد ، زیرا از این واقعیت که آنها در آنجا زندگی می کنند مشخص است. همانطور که روری ساترلند بیان می کند ، "... تفاوت روانی بسیار بزرگی بین انجام کاری با انتخاب و انجام همان کار از طریق ضرورت وجود دارد."هنگامی که ما متضاد هستیم ، احساس ناامنی یا خجالت در مورد آن نمی کنیم زیرا کنترل می کنیم.
در کشف اقتصاددان درونی خود ، تایلر کاون به خوانندگان هشدار می دهد که از به اشتراک گذاشتن خبرهای خوب شما با افراد زیادی ، به ویژه مواردی که می خواهید تحت تأثیر قرار دهید ، احتیاط کنند:
به طور متناقض ، گزارش خبرهای خوب می تواند باعث بدی فرد شود. اگر به دنبال اضطراب برای آشکار کردن خبرهای خوب باشیم ، شنوندگان ما فرض می کنند که ما اغلب با اخبار خوب روبرو نمی شویم. یا شاید شنوندگان ما معتقدند که ما خبر خوب را سکته مغزی از شانس شگفت انگیز می دانیم. آیا مایکل جردن هر بار که سی امتیاز در یک بازی به دست آورد ، باید به دوستانش بگوید؟
اگر کسی خبرهای خوب ما را از طریق انگور بشنود ، به احتمال زیاد تحت تأثیر قرار می گیرد. واضح است که ما باید آنقدر خبرهای خوبی داشته باشیم که حتی زحمت اشتراک آن را نداریم!
عدم تقارن اطلاعاتی
"افرادی که سعی می کنند با اشاره به استثنائات آشکار در واقع برعکس نشان دهند."- Ravikant نیروی دریایی
سیگنالینگ در شرایط عدم تقارن اطلاعات ضروری است. یک طرف در یک معامله - و ممکن است یک اقتصادی باشد ، صرفاً هرگونه تبادل ارزش - اطلاعات بیشتری نسبت به طرف دیگر دارد. هنگامی که احزاب اطلاعات متقارن داشته باشند مناسب تر است.
جورج آکرلوف ، اقتصاددان ، بررسی کرد که چگونه عدم وجود سیگنالینگ صادقانه می تواند عدم تقارن اطلاعات را حفظ کند و به یک بازار در مقاله خود در سال 1970 ، بازار لیموها: عدم اطمینان کیفیت و مکانیسم بازار آسیب برساند. آکرلوف بازار خودروهای مورد استفاده را توصیف کرد ، جایی که وسایل نقلیه در دو دسته شل ، هلو (اتومبیل های با کیفیت که انتظار می رود) و لیمو (اتومبیل هایی با نقص پنهان) قرار می گیرند. برای خریدار متوسط بسیار دشوار است که بفهمد خرید آینده نگر در کدام گروه قرار می گیرد. چند سیگنال با اطمینان صادقانه وجود دارد که یک ماشین هلو است ، در حالی که یک لیمو ممکن است سیگنال های نامشخص را نشان دهد. بنابراین ، خریداران بدترین را فرض می کنند. نتیجه بازاری است که همه اتومبیل ها لیمو هستند ، زیرا فروشندگان نمی توانند به طور مناسب هلو را قیمت گذاری کنند. خوشبختانه ، این از زمان آکرلوف تغییر کرده است. اکنون ما به اطلاعات بسیار متقارن تر ، هم در مورد وسایل نقلیه فردی و هم در نمایندگی ها دسترسی داریم. با سیگنالینگ مناسب ، بازار کارآمدتر است. اگر این اتفاق نیفتاد ، بازار اتومبیل استفاده شده می توانست به طور کلی ناپدید شود.
وقتی میخواهیم از طرف دیگری بخواهیم اطلاعاتی را که در حال حاضر در اختیار نداریم سیگنال دهد، اقداماتی را انجام میدهیم که به عنوان غربالگری شناخته میشوند. ما ممکن است مستقیماً آن را نخواهیم، اما آنها را تشویق می کنیم که به ما علامت دهند. اگر از فروشنده خودروی دست دوم بخواهید به شما گارانتی بدهد، نمیخواهید صریح بپرسید که آیا لیمو است یا خیر. می دانید که اگر باشد، آنها با آن موافقت نمی کنند و شما نباید آن را بخرید. اگر موافق باشند، این یک سیگنال بسیار مفید از کیفیت است. گریگوری منکیو این را به عنوان "اقدامی که توسط یک طرف ناآگاه انجام می شود برای وادار کردن یک طرف آگاه برای افشای اطلاعات" توصیف می کند. همانطور که بازارها راه هایی برای غربالگری محصولات برای اطمینان از کارایی پیدا می کنند، ما ابزارهایی را برای غربالگری سیگنال هایی که از افراد دیگر دریافت می کنیم پیدا می کنیم. یک جسارتکننده ممکن است از کسی بخواهد که علامت ستارهاش را تشخیص دهد که آیا شناسنامه واقعی است یا خیر. اگر کسی ادعا کند که به همان مدرسه ما رفته است، ممکن است بپرسیم آیا معلم خاصی را به خاطر می آورد یا خیر. یک صاحبخانه ممکن است از مستاجر آینده نگر برای نشان دادن توانایی آنها برای پرداخت به موقع، یک سپرده و پرداخت ماه اول بخواهد.
سیگنال دهی در هیچ موقعیتی یک فرآیند ثابت نیست - همیشه در حال تکامل است.
سیگنال دهی در زیست شناسی
"به یاد داشته باشید که زیباترین چیزهای دنیا بی فایده ترین هستند. به عنوان مثال طاووس و نیلوفرهای.- جان اشتاین بک
مفهوم تئوری سیگنالینگ در زیست شناسی سرچشمه گرفته است. حیوانات به طور مداوم به سایر اعضای گونه خود، مانند جفت های آینده نگر، و گونه های دیگر، مانند شکارچیان احتمالی، سیگنال می دهند. این آنها را قادر می سازد تا اطلاعات زیادی را بدون استفاده از زبان به معنایی که ما انجام می دهیم، به اشتراک بگذارند. به طور خاص، انسان ها و بسیاری از حیوانات با نشان دادن تناسب ژنتیکی جفت، از سیگنال برای جذب جفت استفاده می کنند.
دم طاووس مدتهاست که منبع سردرگمی زیست شناسان بوده است. چارلز داروین نوشت که دید بسیار یک پر او را تهوع کرده است. چرا هر یک از زندگی های زنده چنین گودال عجیب و غریب و ناخوشایند تکامل می یابد؟پرندگان رنگارنگ آچار را به آثار نظریه های او انداختند. سرانجام ، داروین فهمید که انتخاب جنسی نیازهای متفاوتی از انتخاب طبیعی تر دارد. حیوانات فقط نیازی به زنده ماندن ندارند. آنها همچنین باید ژنهای خود را منتقل کنند. این بدان معناست که آنها به راه هایی برای نشان دادن شایستگی خود به اعضای جنس مخالف نیاز دارند که به اندازه کافی پرهزینه باشند تا معنی دار باشند. دم طاووس دقیقاً همین است. برای زنده ماندن با چنین لکه های ناخوشایند ، یک پرنده باید قوی ، سالم و باهوش باشد - یک همسر خوب. هرچه پرهای خود را بزرگتر کند ، مطلوب تر است. همین مورد در مورد بسیاری از ویژگی های به ظاهر غیر منطقی حیوانات نیز صادق است. زیست شناس آموتز زاهاوی این اصل را با توجه به این ایده که حیوانات از طریق ویژگی هایی که برای بقای جسمی آنها مفید نیستند ، فقط بقای ژنتیکی آنها نشان داد.
هنگامی که Gazelles و حیوانات مشابه یک شکارچی را که به سمت آنها خزیده است ، نشان می دهند ، آنها همیشه رفتار پرواز را که ممکن است انتظار داشته باشیم نشان نمی دهند. درعوض ، آنها درگیر رفتاری می شوند که به عنوان "Stotting" شناخته می شود: آنها به طرز چشمگیری به هوا می روند و هر چهار پا را به طور همزمان در صفحه نمایش بلند می کنند که از انرژی زیادی استفاده می کند و هیچ کاری برای کمک به غازل انجام نمی دهد. اعتقاد بر این است که Stotting ممکن است نوعی سیگنالینگ برای نمایش در یک شکارچی باشد که یک حیوان قوی ، سالم و ارزش تعقیب آن را ندارد. دنبال کردن یک غزال سریع در حال حرکت به یک هزینه انرژی عظیم نیاز دارد ، بنابراین شکارچیان ترجیح می دهند سالمندان را انتخاب کنند ، و بیماریهای بیمار که کندتر حرکت می کنند. Stotting این سیگنال را ارسال می کند که یک حیوان خاص ارزش دنبال کردن ندارد.
برخی از حیوانات برای جذب همسران به رنگ روشن هستند. گیاهان و حیوانات دیگر از رنگ برای هدفی شبیه به Stotting استفاده می کنند ، و شکارچیان را از بین می برند. aposematism اصطلاح برای رنگ ها ، مارک ها یا سایر ویژگی های جسمی است که نشانگر یک حیوان در صورت خوردن سمی یا در غیر این صورت خطرناک است. به عنوان مثال ، مارهای مرجانی سم آنها را با نوارهای روشن قرمز و زرد یا سفید بر روی سیاه نشان می دهند که حتی از دور نیز به راحتی مشاهده می شوند. Skunks و Badgers نوارهای سفید دارند که برعکس استتار هستند و مکانیسم های دفاعی کارآمد آنها را نشان می دهند. برای اینکه بسیار قابل رویت باشند و هنوز زنده بمانند ، آنها باید بتوانند از خود دفاع کنند. گونه های دیگر ممکن است با تقلید از ویژگی هایی که نشانه دفاع هایی که در واقع ندارند ، در این باره بازگردند و تلاش خود را برای مثال تولید زهر سمی نجات دهند. این به عنوان تقلید بیتسیان معروف است. اگر شکارچیان نتوانند تفاوت را بگویند ، آنها وعده های غذایی بالقوه خطرناک را به تنهایی در کنار امن می گذارند. مانند هر شکل مؤثر سیگنالینگ ، علائم رنگی روشن برای یک حیوان پرهزینه است - پنهان کردن آنها برای آنها سخت تر می شود - به همین دلیل مؤثر هستند. به عنوان یک اکتشافی عمومی ، ارگانیسم آشکارتر است ، کشنده تر است.
مصرف آشکار
"اختراع مادر ضرورت است."- تورشتاین وبلن
مصرف آشکار عمل انتخاب خرید کالاها و خدمات برای ظرفیت آنها برای سیگنال ثروت و در نتیجه باعث افزایش احترام یا حسادت در دیگران است نه به خاطر ارزش عملی آنها. اقتصاددان و جامعه شناس ، تورشتاین وابلن در کتاب خود در سال 1899 "تئوری کلاس اوقات فراغت" این مفهوم را آغاز کرد. Veblen متوجه شد که ثروتمندترین افراد جامعه مشتاق هستند که پول خود را در خریدهای بی فایده هدر دهند ، صرفاً برای وضعیتی که این نشان می دهد. پس از انقلاب صنعتی ، داشتن ظرفیت هدر رفتن وقت و پول ، سیگنال نهایی ثروت در زمان وبلن بود. کلاس تفریحی تازه ایجاد شده ناگهان ثروت و فرصت های بی سابقه ای برای نشان دادن آن داشت. قبل از انقلاب صنعتی ، مصرف آشکار صرفاً دامنه بسیار ثروتمند بود. پس از آن ، تقریباً برای همه باز بود و به بخش مهمی از نحوه مصرف ما تبدیل شد - با این که نیاز به سیگنال مهم تر از ابزار در بیشتر خریدهای ما باشد.
کلید مصرف آشکار ، Veblen خوب است: کالایی که آرزو می کند زیرا گران است. در معکوس از منحنی عرضه تقاضا سنتی ، هرچه قیمت بالاتر باشد ، تقاضا بیشتر می شود. از آنجا که کالاهای با کیفیت بالا گران هستند ، ما اغلب مرتکب مغالطه منطقی فرض می شویم که همه موارد گران قیمت از کیفیت بالایی برخوردار هستند. ارزش کالاهای Veblen به عنوان سیگنال های ثروت به اثربخشی آنها بستگی دارد. برخی از کالاهای Veblen ذاتاً کمیاب هستند ، که منبع ارزش آنها است ، حتی اگر از نظر عینی بهتر از گزینه های ارزان تر نباشند. دیگران کمیاب نیستند ، فقط گران هستند.
سیگنالینگ در محل کار
مادلین بانینگ در برده های مایل ، می نویسد: "بسیاری از متخصصان در بخش دولتی به این نتیجه گیری دردناک رسیده اند که اکنون دو وظیفه دارند. برای انجام کار خود و سپس ثابت کردن آنها این کار را انجام داده اند. "این در بسیاری از مکانهای کاری در فرهنگ هایی که ارزش کار بیش از حد دارند ، صادق است - مردم برای اولویت بندی ظاهر سخت کوشی بیش از هر چیز دیگر انگیزه می شوند. نتیجه ، تلاش های عمدی برای سیگنال بهره وری است ، هر چقدر هم که تولید کننده آنها برای شرکت یا فرد باشد.
دفاتر باز همکاری و بهره وری برای سرمایه گذاران یا استخدامهای آینده نگر. دید بسیاری از افراد که در یک فضای روشن و رنگارنگ که با فعالیت غرق می شوند ، مطمئناً خصوصیات مثبت در مورد یک شرکت را نشان می دهد. هرگز توجه نکنید که تقریباً برای همه مضر است ، به خصوص آنهایی که در برنامه سازنده هستند. به همین ترتیب ، افراد در یک محیط اداری که در آن هیچ فضای آرام و یا حریم خصوصی ندارند ، بدون داشتن زمان فکر کردن ، مکث برای ناهار ، یا استراحت ، احساس می کنند که در اطراف خود بچرخند. همه چیز در مورد شلوغ به نظر می رسد ، نه در مورد کار کردن.
در بسیاری از دفاتر حضور در بسیاری از دفاتر با کار برابر است. هرچه دفتر بزرگتر و هرج و مرج تر باشد ، بهره وری واقعی شما بیشتر مبهم می شود. غالباً ، تنها راه حل واقعی شما برای سیگنالینگ ارزش شما افزایش دید اساسی شما است. شما ممکن است کار زیادی انجام ندهید - با همکاران ، نوشیدن فنجان های بی پایان قهوه و ناهار های طولانی - اما از نظر جسمی حضور دارید. شما در حال نشان دادن تمایل خود به کار و تعهد به شرکت هستید. متأسفانه ، اگر وقت کمتری را در دفتر می گذرانید ، برای شما و سازمان خود بهتر خواهد بود ، اما با این وجود بیشتر از آن به طرز ملکی تولید می شود.
جلسات یکی دیگر از سیگنال های ضد تولید است. به نظر می رسد فرض این است که هرچه تقویم شما کاملتر باشد ، مهمتر و ارزشمندتر است زیرا همه می خواهند و باید با شما صحبت کنند. با این حال ، در واقعیت ، جلسات اغلب ضعیف اجرا می شوند و اهداف آنها تعریف نشده است. آنها اتلاف وقت هستند ، زیرا انرژی شما برای یادگیری ، تفکر عمدی و در واقع تولید مفید را کاهش می دهند.
نتیجه
سیگنالینگ یک بعد پنهان از نحوه برقراری ارتباط ما است. از موانع زبان ، فرهنگ ، حتی گونه ها عبور می کند. ما به طور شهودی می آموزیم که چگونه سیگنالهایی را که در زندگی روزمره خود با آنها روبرو می شویم بخوانیم. آگاهی از سیگنالینگ می تواند به ما کمک کند تا اطلاعاتی را که دریافت می کنیم بهتر درک کنیم و در مورد سیگنالینگ نامشخص یا پیش بینی کننده آگاه تر شویم. ما همچنین باید از آنچه خودمان سیگنال می کنیم آگاه باشیم ، نه فقط آنچه می گوییم. ما فقط نمی توانیم انتظار داشته باشیم که باور کنیم. ما باید سیگنال های خود را در نظر بگیریم. جلسات