افرادی که برای "فوق العاده ثروتمند" کار می کنند وحشی ترین رازها و داستان های خود را به اشتراک می گذارند ، و این باورنکردنی است

  • 2022-02-6

"من یک دختر میلیاردر را آموزش دادم. یک روز ، ما در اتاق او تحصیل می کنیم ، و او ناگهان فریاد می زند ،" خانه بابا! "و به پنجره می دوید. او یک هلیکوپتر را شنیده بود و می دانست که قرار است روی چمن فرود بیاید. "

Liz Richardson

اگر تا به حال فکر کرده اید که زندگی در پشت صحنه برای فوق العاده ثروتمند چیست ، نگران نباشید ، اینترنت شما را تحت پوشش قرار داده است.

در این دو موضوع Reddit ویروسی از مدتی به عقب ، افرادی که برای افراد ثروتمند کار می کنند ، اسرار راجع به تجربیاتشان با آنها ، آنچه که افراد ثروتمند پول خود را خرج می کنند ، می ریزند و برخی از آنها واقعاً متفاوت هستند.

A butler's gloved hand opening a door

در اینجا برخی از جذاب ترین و تکان دهنده ترین پاسخ ها:

1. "یک معلم دبیرستان قدیمی من یک معلم خصوصی بسیار موفق است و کارهای زیادی را در محله های ثروتمند منطقه انجام می دهد. یک بار ، او به یک کودک آموزش می داد و به او کمک می کرد تا آماده شود و کلاس فیزیک سطح دانشگاه خود را پشت سر بگذارد؛ در پایان آخرین جلسه خود ، بچه به او گفت که منتظر بماند و به مطب پدرش رفت و با پرداخت و 1000 دلار اضافی بیرون آمد. "

"معلم من سعی کرد از آن امتناع ورزد ، گفت که این خیلی زیاد است ، اما بچه گفت پدرش از او خواسته است که نوک بدهد."

$100 bills in a person's hands

2. "من برای پسر یک میلیاردر عرب ، یک پسر" پول بابا "و انسان وحشتناک و زباله" کار می کردم ". او کفش هایی با طلا روی آنها داشت. یک سال برای تولد خود ، وی مانند 30+ کیک - کیک های فانتزی بزرگ - دریافت کرد و به ما گفت که آنها را در راهرو بیرون اتاق خود روی زمین بگذارید. "

"ما هر روز به مدت دو هفته با آن کیک ها قدم می زدیم و منتظر آموزش هستیم و بعد از دو هفته به ما گفته شد که آنها را دور بیندازیم."

Cake and coffee in gold plates and cup

3. "پدر من در حمل و نقل کار می کند و دوستان زیادی دارد که روی قایق بادبانی فوق العاده کار کرده اند. در دهه 90 ، یکی از همسران وی تماس گرفتند تا قایق بادبانی یک میلیاردر رسانه ای خاص استرالیا (نه یکی) از آن استفاده کنند. سیدنی به نیویورک - با دستورالعمل لنگر انداختن در یک خلیج خاص در یک زمان دقیق با یک ناهار که برای 50 نفر آماده است. بنابراین ، آنها به آنجا رسیدند ، غذا را تنظیم کردند و آن مرد هرگز ظاهر نشد. معلوم شد ، او بود. داشتن یک مهمانی شخص ثروتمند در یک ساختمان مشرف به بندر و فقط می خواست بتواند به پایین بیاید و بگوید ، "این قایق من است."

"او ناهار را می خواست در صورتی که تصمیم گرفت دوستان ثروتمند خود را به قایق بادبانی خود برساند ، اما آن روز احساس نمی کرد ، بنابراین تمام غذا هدر رفت و آنها بدون دیدن او به استرالیا برگشتند."

A long dinner table outside overlooking the water

4. "من یک گوینده بانکی بودم و دو داستان در اینجا داشتم. اولین: شخصی که سن من ، حدود 20 سالگی بود ، وارد شد. علاقه ، حدود 48000 دلار. یک بار در سال - این تنها چیزی است که او زندگی می کرد. او راضی و متوسط بود. من آن را دوست داشتم. "

"دوم: دختری به همراه مادرش وارد شد. او به مدت 10 دقیقه به من فریاد زد که چقدر ناعادلانه بود که مادرش این همه پول را در حساب خود داشت و او را در فقر زندگی می کرد - با تمام هزینه های دانشگاهش پرداخت می کرد ،اجاره و ماشین او پوشانده شده است - همانطور که او فقط 5000 دلار در ماه پرداخت می کرد. برای زندگی کافی کافی خواهد بود؟ آیا باید به او بیشتر بدهم؟ 'من با خوشحالی گفتم ، "این سالانه 60،000 دلار است. من سالانه 20،000 دلار درآمد دارم ، تمام وقت به کالج می روم و یک کودک در راه دارم." هر دو واقعاً ساکت شدند و رفتند.

Hands passing money at a bank teller window

5. "من به طور خلاصه در دهه 80 با یکی از شاهزادگان برتر تاج عربستان سعودی کار کردم. او سه طبقه برتر بهترین هتل ها (چهار فصل و غیره) را خریداری می کرد. و طبقه بالا برای خانواده سلطنتی بود. یک بار فقط شاهزاده و سه همسرش بود. وحشی. "

A fancy hotel lobby

6. "من قبلاً برای کسی که از طریق زنجیره ای بسیار محبوب خود در تجهیزات گشت و گذار بسیار ثروتمند شد ، کارهای مالی انجام می دادم. من از طریق موقعیت مالیاتی آنها فرار کرده بودم و راهی برای آنها پیدا کردم تا در سال کمی بیش از 2 میلیون دلار مالیات پس انداز کنندتغییر شکل برخی از نهادهای آنها. آنها را حدود یک ساعت طول می کشد تا بنشینند و همه چیز را تغییر دهند - تعداد زیادی از امضاها روی کاغذ - و بعد شاید یک ساعت اضافی از وقت خود در سال برای اجرای آن. پاسخ آنها؟ "نه ، من نمی دانم"T می خواهم وقت زیادی را با مستندات هدر دهم ؛ این همان چیزی است که من به شما بچه ها می پردازم. "

"من حتی نمی توانم تصور کنم که چه چیزی دوست دارد در موقعیتی باشد که مقداری کاغذ از آن پول زیادی نداشت. هک ، 20 دلار به من پیشنهاد دهید ، و من با خوشحالی کاغذ را در یک ساعت برای شما پر می کنم!"

A person's hands filling out a tax form

7. "من برای دو خانواده کوهنوردان نردبان اجتماعی طبقه بالا ، خانواده اول بسیار جذاب بودند. آنها به من پرداختند تا آنها را به دنیای دیزنی همراهی کنم" در صورتی که می خواستند یک شب بچه ها را تماشا کنم تا بتوانند شام بخورم. "آنها به پایان رسیدند که تمام الکل را برای من خریداری کردند و ما هر شب در Epcot و خانه اجاره ما به طرز مسخره ای هدر رفتیم. آنها حتی در هنگام سفر حقوق من را به من پرداخت می کردند ؛ آنها بسیار سخاوتمندانه و شیرین بودند و من دلم برای آنها و بچه هایشان تنگ شده استلوت. خانواده دوم خوب نبودند ، اما هنوز هم نسبتاً ثروتمند بودند - و آنها افتضاح بودند. "

"من یادداشت های منفعلانه ای در مورد عدم انجام صحیح لباسشویی می گرفتم. بچه ها برات بودند و در مورد چگونگی اشتباه تختخوابها اظهار نظر می کردند. آنها به من پرداخت می کردند نه تنها پرستار بچه ، بلکه خانه داری "سبک" را انجام می دهند ، که هر روز به تمیز کردن هر چهار سطح خانه خود تبدیل می شود. آنها اساساً با من مانند یک دستگاه رفتار می کردند و هیچ توجهی به وقت من نمی کردند (من چندین شب اواخر داشتم و غیره.). فوق العاده ناراحت کننده بود. "

A hotel maid making a bed

8. "من قبلاً برای شرکتی کار می کردم که هواپیماهای اصلاح شده را برای افراد ثروتمند اصلاح می کرد. (من در حال صحبت کردن 747s هستم ، نه Gulfstreams.) این شرکت چندین هواپیما برای این مشتری ساخته بود که یک شرکت جدید را صرفاً بخاطر مشاور معنوی او خریداری کرده بود. به او گفته بود كه یكی از هواپیماهای فعلی او بدشانسی است. او هنوز هم به همسرش اجازه می داد از آن برای سفر شخصی خود استفاده كند. برای من ، یكی از ظرافت ترین ویژگی های این هواپیماها ، همه چیز با روکش طلا یا روکش های چوبی نادر نبود-این فرش ابریشمی بود. "

"این چیزها بیش از 1000 دلار در هر فوت مربع هزینه دارد و احساس می کند که روی یک تخت از پرهای فرشته که به روش غیر انسانی ممکن برداشت شده است ، قدم می زند. محفوظ است برای کارمندان و مواردی از این دست ، و بیشتر شبیه یک کلاس اقتصاد فانتزی است) ، اما بله ... فرش ابریشمی. "

A plane flying through the air

9. "من قبلاً برای یک آهنگساز کار می کردم که حدود 100 میلیون دلار ارزش دارد. به طور کلی ، او یک پسر واقعاً خوب و واقعاً خنده دار بود. برای تهیه غذا برای او. یک پسر بخاطر تحویل یک قوطی کک با نگه داشتن بر روی بالای آن به جای اطراف آن ، جوید. آن روی میز است. رئیس ما ساعت ها بیرون نیامده بود تا آن را بخوریم ، و احتمالاً حدود نیمه شب در این مرحله بود ، بنابراین کودک فقط نشست و شروع به غذا خوردن کرد. "

"Whaddaya می داند ، Big Boss برای خوردن خرچنگ خود وارد اتاق ناهار خوری می شود و یک کارآموز را می بیند که روی میز نشسته است ، یک تختخواب پوشیده ، شام خرچنگ فوق العاده (اکنون سرد) خود را می خورد..

Lobster dinner

10. "هنگامی که افراد ثروتمند می خواهند یک جاگوار را در انگلستان بخرند ، به یک شخص فروش ویژه اختصاص می یابد که فوق العاده آگاه است ، در یک دفتر فانتزی ویژه ملاقات می کند و می توان ترتیب ویژه ای را انجام داد. این کار دوست من کریس بود ؛دسترسی به مواردی که یک شخص عادی فروش جاگوار نخواهد داشت. یک بار ، یک شاهزاده سعودی می خواست یک جاگوار جدید را خریداری کند که آزاد شده بود ، بنابراین آنها ملاقات کردند و یک روز کامل را صرف مشخص کردن جاگوار کردند ؛ قیمت نهایی این بود، مانند ، 125،000 پوند برای وسیله نقلیه. این کارخانه 16 گزینه رنگی مختلف برای این مدل داشت و شاهزاده از او پرسید که آیا می تواند روی آن بخوابد زیرا دیر می شود ، بنابراین آنها وقت خود را برای دیدار فردا تعیین کردند. صبح روز بعد ، او اوتصمیم گرفت فقط یکی از هر رنگ را سفارش دهد. "

"آنها به نقل از زمان تحویل ، شاهزاده موافقت كردند ، و او با گزینه های سفر اقیانوس ارائه شد كه وی گفت:" در مورد بار هوایی چیست؟ "در پایان ، 16 مورد از همان جاگوارها در رنگ های مختلف به پایان رسیدند که در هواپیما بارگذاری شدند و به عربستان سعودی پرواز کردند - و هزینه کل حدود 2. 5 میلیون پوند بود. "

The Jaguar logo on a car grill

11. "پدر من یک مدیر صندوق پرچین در سطح متوسط است ، بنابراین او احتمالاً 8 میلیون دلار تا 10 میلیون دلار ارزش دارد ، اما برخی از بالاتر از شرکت های او احتمالاً تقریباً یک میلیارد دلار ارزش دارند. من نیز به مدرسه خصوصی می روم ، بنابراینمن در معرض سهم منصفانه من از افراد بسیار ثروتمند قرار گرفته ام. افراد ثروتمند عجیب هستند. همه افراد عجیب و غریب و عادت های عجیب و غریب دارند ، اما برای فوق العاده ثروتمند ، آنها در واقع می توانند موقعیت های اطراف خود را تغییر دهند تا همیشه این خواسته های عجیب و غریب تحقق یابدبه عنوان مثال ، بنیانگذار شرکت پدر من ، که احتمالاً حدود 900 میلیون دلار ارزش دارد ، از گرفتن گاز در اتومبیل خود امتناع می ورزد. این مرد کاملاً خود ساخته ، بزرگ شده است ، و بدیهی است که باید مدتی با گرفتن گاز خود مقابله کند، اما اکنون او فقط "باتلر" خود را انجام داده است. "

"این" باتلر "بیشتر دستیار شخصی وی است ، و سایر کارمندان خانه خود را مدیریت می کند و اطمینان می دهد که همه چیز به دلخواه او است. صندوق پرچین میلیاردر دارای شش اتومبیل مختلف است ، اما فقط دوست دارد رانندگی پورشه ماکان خود را انجام دهد ، بنابراین او دو مورد یکسان دارد ؛ او جایگزین می کند ؛آنها هر چند روز یکبار می توانند یک گاس را نگه دارند. غیر از این ، او یک پسر فوق العاده و سرنوشت به زمین است ، همیشه با دادن هدایا برای روزهای تولد من و آوردن چیزهایی که او به خانه من می آید بسیار سخاوتمندانه است. شام ، اما او این نفرت عجیب از بنزین را دارد. "

A person's hand pumping gas into a car

12. "من یک دانشجوی هنری هستم که به عنوان یک باغبان کار می کنم. ما در یکی از ثروتمندترین مناطق کشورمان کار می کنیم. برخی از مشتریان واقعاً مشتاق هستند که مجموعه آثار هنری خود را به من نشان دهند که پس از فهمیدن این موضوع ، روی دیوارهای خود آویزان شده اندمن آن را مطالعه می کنم. یادم می آید که یک بار در حمام ایستاده است - با لباس باغبانی کثیف من - و یک پیکاسو در بالای توالت وجود داشت. "

A person looking at a Picasso painting

13. "من قبلاً در 20 سالگی نگهداری استخر و آبگرم را انجام می دادم. من روی یک ملک با یک کوهستان ، 10 اتاق خواب ، عمارت 14 حمام با استخر آب نمکی ، زمین تنیس ، یک عمارت مهمان و خانه خادمان کار کردم که4 خوابه ، 5 حمام بود. این ملک چیزهای بیشتری داشت ، اما در اینجا وحشی ترین چیز وجود دارد: من دو سال در این ملک کار کردم ، در طول سال ، پنج روز در هفته ، و یک نفر مجرد هرگز در آنجا نبود. یک زن مجرد میانسال و مجرد که متعلق به آن بود ، حدود چهار ساعت دورتر در یک شهر زندگی می کرد و فقط به این ملک نیامده است ، زیرا او خیلی مشغول کار بود. یک مجتمع چند میلیون دلاری چند میلیون دلاری ، فقط خالی. همیشه."

"سرانجام ، پس از دو سال ، رئیس من در روز مرخصی من را صدا کرد و از من پرسید که آیا می توانم به خانه بروم تا برخی از شناورهای استخر را کنار بگذارم. کار من گیج شدم که چرا به هر حال حتی شناور استخر وجود دارد ، زیرا هیچ کس در آنجا نبوده است ، اما من فهمیدم که چرا نه - 500 دلار به مدت 10 دقیقه. خانه ای با حدود 10+ بچه بین همه آنها ، و آنها یک مهمانی بزرگ استخر/آشپزی داشتند. من به طرز ناخوشایندی قدم زدم و به یکی از والدین گفتم ، "ببخشید ، این باید اشتباه بوده است ، اما به من گفته شد که بیایماستخر دور می شود ، اما شما بدیهی اینجا هستید ، بنابراین من می روم. پسر بزرگسالی این زن گفت ، "اوه ، نه ، ما در حال آماده شدن برای ترک هستیم. شما می توانید آنها را بگیرید."سپس ، او به بچه ها دستور داد كه آنها را به سمت من سوق دهند. من به معنای واقعی کلمه یك شناور لوله داخلی و چهار نودل استخر را گرفتم ، آنها را 10 پا به خانه استخر آوردم و آنها را کنار گذاشتم. سپس ، من به آنها گفتم كه همه آنها تنظیم شده اند و رفتممرخصی از من تشکر کرد و مبلغ 20 دلار برای من مبلغ 400 دلار به من داد ؛ 400 دلار بود. من انتظار داشتم 500 دلار از رئیس خود برای پرداخت پرداخت کند ، اما فهمیدم که 400 دلار پول نقد هنوز بیش از حد پرداخت شده است ، بنابراین من آن را ذکر نکردم. روز بعددر محل کار ، رئیس من 1000 دلار به من داد. من به او گفتم که پسر قبلاً 400 دلار به من پرداخت کرده بود ، که خوب بود. 400 دلار از پسرش نوک بود - به مدت 10 دقیقه کار. او در واقع روز بعد با رئیس من تماس گرفت تا از او بپرسد که آیا باید مرا برای گاز بازپرداخت کند ، زیرا 15 دقیقه از خانه من بود. من به او گفتم که همه من تنظیم شده ام.

Lounge beds and towels next to a pool

14. "من یک مربی رانندگی هستم ، و یک گروه مسیر را اجاره کردم تا سوپراسپرت های خود را برای روز رانندگی کنند. در پایان روز ، همه آنها با هم همکاری کردند و برای ترک اتومبیل خود وارد شدند. بعد از اینکه از بین رفتیم ، متوجه شدیمکه آنها لامبورگینی Aventador خود را در این مسیر فراموش کرده بودند. "

Sports cars

15. "پدر من قبلا برای یک فرودگاه خصوصی کار می کرد. آنها تعداد زیادی نفر داشتند. اما اکثر مشتریان ثروتمند همیشه شب ها پرواز می کردند. یک بار در دبیرستان، من مجبور شدم یک کار "سایه شغلی" انجام دهم. و با پدرم به سر کار رفتند. آنها صاحب یک فرودگاه کالیفرنیا را برای تعطیلات آخر هفته به پرواز درآوردند، و کار من این بود که بیرون با یک چتر بایستم. همسرش به من 20 دلار انعام داد و گفت: "سینی های ساندویچ نقره ای واقعی هستند. در آن، بچه. بعد از اینکه آنها سوار ماشینشان شدند، از پدرم پرسیدم منظورش چیست. ظاهراً وقتی برخی از افراد ثروتمندتر پرواز می کنند، به افرادی که جزئیات هواپیماهایشان را انجام می دهند اجازه می دهند بشقاب ها و سایر اقلام سرو را در اختیار داشته باشند."

یک بار دیگر که در محل کار با پدرم ملاقات کردم، یک کانگورو آلبینو را در آغوش گرفتم. دوست داشتنی ترین و نرم ترین حیوانی که تا به حال لمس کرده ام.

A person in a tuxedo and gloves holding a silver serving tray

16. "من در یک بوتیک هتل فوق‌العاده لوکس قبرستان‌ها را به‌عنوان پیشخدمت کار می‌کردم. نحوه زندگی برخی از این افراد کاملاً تکان‌دهنده است، و شما هرگز با نگاه کردن به آنها در خیابان نمی‌توانید سرنخی داشته باشید. یک روز هفته ساعت 2 بامداد،یک مهمان از او خواست بنتلی خود را بیاورد؛ او یک آدم معمولی بود، با یک کوله پشتی بیرون آمد، سوار شد و رفت. حتی 30 دقیقه بعد، همان شخص سوار یک فراری می شود و حالا به جای کیف، کیف دارد. یک کوله پشتی. یک ساعت بعد، پنج لیوان به اتاق هتلش سفارش می‌دهد. من بالا می‌روم، دو مرد عبایی و دو زن برهنه روی کاناپه هستند. روی میز قهوه‌خوری ردیف‌هایی از کوکا و مشروب دارند.»

برای عینک 50 دلاری به من انعام می‌دهند و من می‌روم. دو ساعت بعد، درست زمانی که خورشید طلوع می‌کرد، دو نفر با کت و شلوار بیرون می‌آیند که انگار به سمت دفتر می‌روند. خانم‌ها کمی بعد رفتند. مواد مخدر وکارگران جنسی چیز جدیدی نبودند، اما تعویض ماشین در نیمه شب کمی عجیب بود."

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.